رفتم هزار تومن نون بگیرم، یه پیرمرد و یه بچه اینور صف بود یه پیر زن هم اونور صف. نفری ۵ تومن می خواستن و پیرمرد اول بود.در چند ثانیه اول دستم اومد که این دوتا در حال تعامل اجتماعی و اینان.

پیرمرد بچه رو انداخت جلو خودش، بچه گرفت رفت. نوبت پیرزن شد به من گفت کورِم (پسرم) تو بگیر برو!

منم از خنده ی محبوس در سینه داشتم خفه میشدم () گفتم نه خاله جان درست نیست شما اینجا وایساده باشی من بیوفتم جلوتون 

به زور خاله رو مجبور کردم نونشو بگیره!

آقا پیرمرد یه جور غضب ناک () نگام می کرد که هر کی نمیدونست می گفت قاتل سه تا از پسراشم!

دید فایده نداره و زیدش داره میره.آخرین خط های لاسو رفتیکم حرف زدن، پیرزن رفت این هم با مودِ "رفتن جان از بدن" نگاش می کرد :(

آخرش که پیرزن لنگ لنگان در افقِ خیابان محو شد فحشِ کش دار طور نگام کرد گفت بیا تو هم هزار تومنتو بگیر برو :/

.

.

گرفتم رفتم ولی حالا سوال اینه که واقعا این پیرمردا غده ای چیزی لاپاشون مونده که اینجوری لاس میزنن؟!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش آنلاین گوشی و لوازم جانبی طراحی و اجرای سبک کلاسیک گالری نسیم امتحان نهایی خرداد 98 دامپزشک سلامت سالم زيبا آشنایی با کسب و کار|تبلیغات اینترنتی