دیشب داشتم میشکا میخوردم ماهی گلی های رو اپن هی لب میزدن و نگاه می کردن. منم چون خیلی آدم دل رحم و با مهر و محبت و معتقدی هستم طبق حدیث هر چی برای خود پسندیدم واسه اونام پسند کردم و بهشون خرده میشکا دادم و اونام با اشتیاق خوردن.
.
.
الان داشتم نیمرو میزدم بر بدن رفتم ببینم در چه وضعن، دیدم یکیشون ظرفیت وجودیش در این حد نبوده که بتونه اون حجم عظیم مهر و محبت منو تحمل کنه و شهید راه حُب شده
روحش شاد.
درباره این سایت